قتل در نیمه شب ، خشونت شبانه در تهران، قتل در تهران، روزی نیست که خبرهایی از این دست را در روزنامه ها نخونیم. به راستی چه چیزی باعث میشه تا قتلی اتفاق بیفته؟ اصلا چرا کار به اینجا می کشه؟ برای اولین بار میخوام پرده از روی قتلی بردارم که کسی چیزی ازش نمیگه. سکوت مشکلی رو حل نمی کنه باید با واقعیت ها روبرو شد. شاید خوندن این مطلب خوشایندت نباشه ولی بهت توصیه می کنم تا آخر این مطلب رو بخون!
این مرد با کمک همسرش قتل در نیمه شب را مرتکب شد!
این ماجرا در یک شب گرم تابستان اتفاق افتاده. شب و تاریکی، هم میتونه آرامش بخش باشه و هم میتونه دلهره آور باشه. خیلی ها شب را در آرامش و با راحتی می خوابن و صبح هم سرحال و با نشاط بیدار میشن. ولی همیشه هستن عده ای که نمی تونن بخوابن و افکار مختلفی در سرشون پیدا میشه. یکی یاد قرضاش میفته و یکی دیگه یاد دوست جدیدش که به تازگی باهاش آشنا شده میفته. یکی کارشو از دست داده و به اون فکر می کنه و یکی دیگه به قبولی در دانشگاه.
ولی در اون شب فراموش نشدنی مرد جوان فقط به یک چیز فکر می کرد: امشب حتما می کشمش! دیگه نمی تونه با اعصابم بازی کنه. امشب نمیزارم رنگ صبحو ببینه. این آخرین شبه زندگیش میشه.
مرد جوان در همین افکار پریشان بود و نمی تونست بخوابه. فکر از بین بردن اون موجود کثافت یک لحظه راحتش نمیزاشت. با خودش فکر می کرد: آخه تا کی اون گند بزنه و من تمیز کنم.
زن جوان از این رو به آن رو شد و دوباره خوابید. مرد با خودش فکر کرد: حالا من می تونم تحمل کنم ولی این بیچاره گناهش چیه؟ ی خواب راحت نداره.
مرد جوان درست می گفت، چند وقتی بود که آرامش از خونه شون رفته بود نه خودش و نه همسرش حال خوبی نداشتند. هر دوشون می خواستن تا شر این مزاحم همیشگی کنده بشه. …
ساعتی گذشت
صدایی ضعیف از سمت آشپزخانه شنیده می شد. مرد جوان به آهستگی از جا بلند شد و به آرامی همسرش را صدا کرد: پاشو وقتشه. باید بهم کمک کنی من تنهایی نمی تونم. خیلی فرزو زبله، همیشه از دستم فرار می کنه!
پاورچین و روی پنجه پا به سمت صدا رفتند بی آنکه چراغی را روشن کنن. نفس در سینه هر دو جوان حبس شده بود. آهسته به آشپزخانه نزدیک شدن. زن با اشاره به جایی که اون کثافت رفته بود اشاره کرد. مرد زیر لب و خیلی آروم گفت دیدمش.
مرد جوان دمپایی اش را از پا در آورد و با یک جهش سریع از پشت سر ضربه ای به سر مزاحم زد. مزاحم کثیف بدون اینکه چیزی بفهمد نقش زمین شد. زن هیجان زده گفت: یکی دیگه بزن تو سرش این سوسکا خیلی جون سختن. میگن تو سرشونم بزنی دوباره سرحال میشن و در میرن.
قتل در نیمه شب، خشونت شبانه در تهران
مرد جوان چندین ضربه با دمپایی به سوسک بیچاره زد. تکه های سوسک متلاشی شده بر کف آشپزخانه پخش شده بود و منظره زشتی پیدا کرده بود. زن جوان در حالیکه رویش را بر می گرداند تا صحنه این قتل در نیمه شب را نبیند می گفت حقش بود. زندگی برام نزاشته بود . همه جای خونه پیداش می شد. همه جا رو به گند زده بود. خیلی کار خوبی کردی که کشتیش.
هر شب سوسکهای زیادی از فاضلاب ها به سوی آشپزخانه ها می روند و مردم بسیاری برای حفظ بهداشت عمومی اقدام به کشتن این سوسک ها می کنن.
چی فکر کردی؟ فکر کردی می خوام راز یک قتل در نیمه شب را برات فاش کنم؟ آخه من چه خبری می تونم از قتل در نیمه شب و یا خشونت شبانه در تهران داشته باشم؟ فکر کردی پلیسم یا مامور ویژه قتل؟ راستی تو هم قتل در تهران دیدی؟ قاتل کی بوده؟ مقتول کی بوده؟ بیا و برام مو به مو تعریف کن!
3 دیدگاه
نظر بدهمطلب های مرتبط
مطلب مرتبط: سریال مردگان متحرک - walking dead
مطلب مرتبط: تاریخچه هالووین چیست؟
مطلب مرتبط: شیرینی فروشی های تهران و شیرینی و کیک در تهران